ای روح آفتاب چرا پا نمی شوی بانوی بو تراب چرا پا نمی شوی
پهلوی منهم از خبر رفتنت شکست رکنم شده خراب چرا پا نمی شوی
با قطره قطره اشک سلامت نموده ام زهرا بده جواب چرا پا نمی شوی
خورشید لطمه دیده حیدر بلند شو بر جمع ما بتاب چرا پا نمی شوی
رفتی و روی صورت خود را کشیده ای ای مادر حجاب چرا پا نمی شوی
بی تو تمام ثانیه ها دق نموده اند رفته زمان بر آب چرا پا نمی شوی
روی کبود تو به نگاهم اشاره کرد مردم از این خطاب چرا نمی شوی
می میرد از تنفس دلگیر کوچه ها ای غنچه های ناب چرا پا نمی شوی
از بــیـت آل طـاهـا(ص) آتـــش کــشــد زبـانــه
گــوئـی شــده قـــیـامـت بـر پـا درون خــانــه
برپاست شور محـشر از عـتـرت پـیـمبـر(ص)
خـلــقـنـد مـات و مـبـهـوت از گـردش زمانـه
اهریمنان نمودند خون قلب مـصـطفی(ص) را
در مـنـظـر خـلایـق بـی جــرم و بــی بـهــانـه
در پــشــت در فــتــاده ام الائـــمـــه(س) از پـا
دارد فـغــان ز دشـمـن آن گـــوهــر یـگــانـه
زیـنـب(س) بـه نـاله گـویـد کـشـتـند مــادرم را
ایـن یک ز ضـرب سـیـلی آن یک ز تـازیانه
در خون فتاده زهرا(س) چون مرغ نیم بسمل
مـحـسـن(ع) فـتاده چـون گـل پر پر در آستانه
در پشت زانـوی غم پژمان نشسته حـیـدر (ع)
مانده حـسـیـن مظـلوم(ع) حیران در آن میانه
از نقش خون و دیوار پرسد ز حال زهرا(س)
وز زخــم سـیـنـه گـیـرد از مــیــخ در نشـانه
دارد حــســن(ع) شـکـایـت از کـیـنـه مغیره(ل)
ریـــزد ز دیـــدگـــانـــش یــاقـــوت دانـه دانـه
بـا پـهـلـوی شـکـسـته چون مـرغ بـال بسته
زهـرا(س) بـه خـون نـشسـته در کـنج آشیانه
بیا که زخم زبانهای دوستان کاری است
به انتظار نشستن در این زمانهی یأس
برای منتظران چاره نیست ناچاری است
به ما مخند اگر شعرهای سادهی ما
قبول طبع شما نیست کوچه بازاری است
چه قابها و چه تندیسهای زرینی
گرفته ایم به نامت که کنج انباری است
نیامدی که کپرهای ما کلنگی بود
کنون بیا که بناهایمان طلاکاری است
به این خوشیم که یک شب به نامتان شادیم
تمام سال اگر کارمان عزاداری است
نه این که جمعه فقط صبح زود بیدارند
که کار منتظرانت همیشه بیداری است
به قول خواجهی ما در هوای طرهی تو
«چه جای دم زدن نافههای تاتاری است»
او که نامش با لبانم آشناست
من گل نرگس برایش چیده ام
باورم کن خواهد آمد، باوفاست
امشب از فرط جنون در سینه دل
یکنفس تا صبح هو هو میکند
آخر این دل، این دل بی طاقتم
دست احساس مرا رو میکند
نذر کردم لحظهی تنگ غروب
نذر، یک شب اشک نیلی ریختن
بر سر هر کوچهی شهر خیال
شب چراغی از نگاه آویختن
باز میسایم نگاهم را به راه
خیره بر دروازههای نیمه باز
گامها فرسودهام در کوچهها
کوچههای خاکی دور و دراز
بیقرارم، ناشکیبم، مست مست
امشب از یاد تو لبریزم بیا
آه میخواهم که قبل از مرگ خویش
دست بر دامانت آویزم بیا
خواهد آمد ای دل دیوانهام
او که نامش با لبانم آشناست
من گل نرگس برایش چیدهام
باورم کن خواهد آمد، باوفاست
اگر چه روز من و روزگار مي گذرد
دلم خوش است که با ياد يار مي گذرد
چقدر خاطره انگيز و شاد و رويايي است
قطار عمر که در انتظار مي گذرد
به ناگهانيِ يک لحظه عبور سپيد
خيال مي کنم آن تک سوار مي گذرد
کسي که آمدني بود و هست، مي آيد
بدين اميد، زمستان، بهار، مي گذرد
نشسته ايم به راهي که از بهشت اميد
نسيم رحمت پروردگار مي گذرد
به شوق زنده شدن، عاشقانه مي ميرم
دو باره زيستنم زين قرار مي گذرد
همان حکايت خضر است و چشمه ظلمات
شبي که از بَرِ شب زنده دار مي گذرد
شبت هميشه شب قدر باد و، روزت خوش
که با تو روز من و روزگار مي گذرد
اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي
اي آنکه در حجابت درياي نور داري
من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري
از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟
در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟
آفتابِ عالم آرا آفتابی میکند
با اشعه رنگِ دلها را شهابی میکند
این چه دریائیست اعجازی حسابی میکند
چشم هر بینندهاش را نقره آبی میکند
خود دل است این، دلبر است این، رهنما و رهبر است
این رسول حق محمّد، حضرتِ پیغمبر است
کوه نور و صخرههایش خم شده در سجدهاش
آشنا غار حرا با نغمهی هر سجدهاش
بوتههای این بیابان گوئیا در سجدهاش
میکند هم خاک و باد و آب و آذر سجدهاش
کیست این جبریل دارد می به جامش میدهد
هم خدا، هم مکه، هم هستی، سلامش میدهد
نقش پیشانی او تک بیتی از دنیا غزل
رنگ چشمانش زند طعنه به شهد و بر عسل
ابروانش فارغ از هر گونه امثال و مثل
بر لبش طراحیِ حی علی خیر العمل
کینههای مانده در دل با اخوت ختم شد
تا که با دست محمّد این نبوّت ختم شد
عید مبعث آمد و دیده چراغانی شده
دیو جهل و نا امیدی سخت زندانی شده
عرش بنشسته به فرش و فصل مهمانی شده
روح ما با ذکر احمد روحِ شده
لحظهی پرواز آمد بالها را باز کن
شادیِ بعثت بدین پرپر زدن آغاز کن
بگذار، خون چشم تو، به اشک خود بشویم
که مگر شود میسر، نگهی کنی به سویم
بگذار، تا توقف بکنند نیزه داران
که دمی بیاد طاها، گل روی تو ببویم
بگذار، تا ببوسم ز رخت بجای زهرا
که درین سفر، برادر، همه جا بیاد اویم
بگذار، تا گلویت، ز سرشک خود کنم تر
که فشار غصه دیگر، شده عقده در گلویم
بخدا قسم که زینب، نکند هنوز باور
که تنت به کربلا و، سر توست روبرویم
لحظات وصل، ترسم، ز کفم رود حسینم
ز گزارشات هجران، تو بگوی و، من بگویم
خبر از تنور خولی، دهد این غبار رویت
تو بریز اشک و منهم، تو بشوی و من بشویم
چه کنم درین بیابان، اثر از رقیه ام نیست
تو بگرد و، من بگردم، تو بجوی و، من بجویم
خداحافظ ای سرزمین کربلا
خداحافظ ای نینوا و دشت کربلا
خداحافظ ای خیمه گاه قتله گاه
خداحافظ ای همدم اشک و آه
خداحافظ ای شمع افروخته
خداحافظ ای خیمه سوخته
خداحافظ یاسمن نسترن
خداحافظ ای کودکان حسن
خداحافظ ای یاس ام البنین
خداحافظ ای مشک روی زمین
خداحافظ ای یار گل پوش من
که مانده صدای تو درگوش من
تو خورشیدی و زیر این آفتاب
دلت پاره پاره ز فقدان آب
سرت بر سر نی گواه من است
گواه همه سوز و آه من است
اگر چه من از پیش تو میروم
به دنبال این سر به پا میروم
دلم در کنار تو جا مانده است
برای تو از فاطمه خوانده است
«چشم گریان سویت از شام خراب آورده ام»
«خیز، ای لب تشنه از بهر تو آب آورده ام»
گر بپرسی داغ تو با سینه خواهر چه کرد
قامت خم گشته یی بهر جواب آورده ام
اشک، سرخ، چهره زرد و تن سیاه و موسفید
اینهمه سوغات از شام خراب آورده ام
اشک می بارم ز داغ چارساله دخترت
گر چه پرپر شد گلت با خود گلاب آورده ام
همرهم زین العباد این حجت دادار را
جان و تن مجروح از بزم شراب آورده ام
از نجف تا کربلا پای پیاده می رویم
یابن زهرا السلام یابن زهرا السلام
مرغ روحم پر زند در قتلگاه و علقمه
تا گذارم چهره بر خاک عزیز فاطمه
یابن زهرا السلام یابن زهرا السلام
یابن زهرا سربه کف در سرزمینت آمدم
تا شوم زوار روز اربعینت آمدم
یابن زهرا السلام یابن زهرا السلام
زائر قبر شریف یوسف زهرا شدم
همسفر با کاروان زینب کبری شدم
یابن زهرا السلام یابن زهرا السلام
کربلا یا کربلا یاکربلا یاکربلا
زینب خونین جگر برگشته از شام بلا
یابن زهرا السلام یابن زهرا السلام
ای خدا پروانه ی قبر علی اکبر شدم
زائر هفتاد و دو آلاله ی پرپر شدم
یابن زهرا السلام یابن زهرا السلام
مقام معظم رهبری حفظه الله
*هر چه امروز کشور ما دارد و هرچه در آینده بدست بیاورد به برکت خون این جوانان شهیداست.
*آنچه مهم است حفظ راه شهداست،یعنی پاسداری از خون شهدا،این وظیفه اول ماست.
* نمک شناسی حق شهدا این است که در راهی که آن ها باز کرده اند،حرکت کنیم.
*امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست.
*هر شهید پرچمی برای استقلال و شرف این ملت است.
*شهادت بالاترین پاداش و مزد فی سبیل الله است.
عالم همه محو گل رخسار حسین است، ذرات جهان درعجب از کار حسین است. دانی که چرا خانهی حق گشته سیه پوش، یعنی که خدای تو عزادار حسین است.
بی حسین بن علی احساس پیری می کنم
نی که پیری بلکه احساس حقیری می کنم
گفت سائل از چه رو محکم به سینه می زنی؟
گفتم از آینه ی دل گردگیری می کنم
عزاداریتان قبول، التماس دعا
باز محرم شد و دلها شکست از غم زینب دل زهرا شکست
باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست
آب در این تشنگی از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست
قاسم ولیلا همه ي در خون شدند این چه غمی بود که جهان شکست
محرم ماه غم نیست ماه عشق هست محرم مَحرم درد حسین هست
اي شده مجنون خدا السلام / شاهرگ خون خدا السلام
اي شده سرشار دلم از غمت / باز محرم شد و دل محرمت
هست نگاه نگران همۀ / سوی تو اي دسته گل فاطمه
ایام سوگواری سید و سالار شهیدان, حضرت اباعبدالله الحسین «ع» تسلیت باد.
رمز قرآن از حسین آموختیم / ز آتشش ما شعله ها افروختیم
اي صبا اي پیک دور افتادگان / اشک ما را بر مزار او رسان . .
سلام بر خون خدا
سلام بر رحمهالله الواسعهعجل لولیک الفرج
غدیر، نام اقیانوس بیکرانی است که افق در افق، با آسمان نسبت دارد و موج در موج، همآغوش عرش است. عرش، از آخرین موجهای غدیر آغاز میشود.
سکوت می وزد و باد ها پریشانند
و در به در همه در کوچه های بارانند
شب است و تشنگی نخل ها نمی خوابند
یتیم های خدا هم گرسنه ی نانند
قنوت نافله ها هم ز درد می سوزند
به یاد مسجد و محراب نوحه می خوانند
هزار آدم آواره ی پشیمان گرد
دوباره منتظر سوره های انسانند
تمام کوفه پر از ردّ اشک های علیست
و چاه ها که پر از ناله های پنهانند
شکست فرق نماز خدا به شمشیری
به من نگو که دگر کوفیان مسلمانند!
هنوز خون سرش روی فرق محراب است
و جمع قبله نشینان هنوز گریانند
هنوز کوفه و شهر مدینه می گریند
و بین یک در و دیوار روضه میخوانند
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ
خدايا بلاء عظيم گشته و درون آشكار شد و پرده از كارها برداشته شد و اميد قطع شد
وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ
و زمين تنگ شد و از ريزش رحمت آسمان جلوگيرى شد و تويى ياور و شكوه بسوى تو است
الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
و اعتماد و تكيه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است خدايا درود فرست بر
مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
محمد و آل محمد آن زمامدارانى كه پيرويشان را بر ما واجب كردى و بدين سبب مقام
وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ
و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ايشان به ما گشايشى ده فورى و نزديك مانند
الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى
چشم بر هم زدن يا نزديكتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا كفايت كنيد
فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ
كه شماييد كفايت كننده ام و مرا يارى كنيد كه شماييد ياور من اى سرور ما اى صاحب
اَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ
امان فرياد، فرياد، فرياد، درياب مرا درياب مرا درياب مرا همين ساعت
السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ
همين ساعت هم اكنون زود زود زود اى خدا اى مهربانترين مهربانان به حق
مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ
محمد و آل پاكيزه اش
اگر پدر و مادر، برای پرورش فرزندشان در دوران خردسالی و کودکی او از نظر هزینه مادی و معنوی کم بگذارند، ناچار باید در سال های بعد، چند برابر آن را هزینه کنند.
«معمولاً تربیت درست، از همان آغاز کودکی، برخلاف تصور خیلی ها چندان دشوار نیست. هر پدر و مادری می تواند از پس دشواری های این کار برآید و تربیت درستی به فرزندش بدهد، ولی تربیت دوباره، از زمین تا آسمان، با این متفاوت است. اگر فرزندتان را بد بار بیاورید، اگر در تربیتش کوتاهی کنید، آن وقت باید خیلی چیزها را اصلاح کنید و از نو بسازید و این اصلاح و تربیت دوباره، کار چندان ساده ای نیست. تربیت دوباره، قدرت، آگاهی و حوصله ای می خواهد که از حد توان خیلی از پدر و مادرها خارج است. اغلب پیش می آید که خانواده از پس دشواری های تربیت دوباره بر نمی آیند. حتی بر فرض هم که تربیت دوباره به جایی برسد و شخص به کار و زندگی مشغول شود و همه از جمله پدر و مادرش با دیدن او خشنود شوند، در این میان، چیزهای زیادی از دست رفته است. اگر این فرد از همان اول درست بار می آمد، از زندگی بهره بیشتری می برد، با توان و آمادگی بیشتری وارد جامعه می شد و در نتیجه، خوش بخت تر بود. به پدران و مادران توصیه می کنم همیشه به خاطر داشته باشند که فرزندان خود را چنان تربیت کنند که مجبور نشوند، چیزی را اصلاح کنند. باید همه چیز از همان اول درست انجام شود».
من المومنین رجال صدقوا ماعاهدو الله علیه و من هم من قضی نحبه و من هم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا
در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.
سوره مبارکه الأحزاب آیه ۲۳
شهادت سردار سرافراز اسلام و سرباز ولایت و یاور امت اسلامی، حاج قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به دست امریکای م و جنایتپیشه موجب تاثر و اندوه مردم شریف ایران اسلامی گردید.
سردار شهید سلیمانی یادگار دوران دفاع مقدس بود که با اخلاصی کم نظیر و مجاهدتی شجاعانه در راه اعتلای اسلام و دفاع از قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) به دفاع از کیان این سرزمین الهی و امنیت مردم ایران پرداخت و به یاران شهیدش پیوست و در جوار رضوان الهی جای گرفت.
شهادت این فرزند دلیر و شجاع ملت و این بزرگمرد اخلاص و ایثاررا به ساحت مقدس حضرت ولی عصر (عج)، فرمانده معظم کل قوا، حضرت آیت الله ای (مدظله العالی)، نیروهای مسلح و بویژه دلیمردان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ملت غیور و شجاع ایران اسلامی و بخصوص مردم شهید پرور استان اصفهان و خانواده معزز و محترم آن مجاهد شهید تسلیت می گویم و علوّ درجات و پاداش الهی را برای آن شهید عالی مقام از خداوند متعال مسألت می کنم.
فاطمه جان نخستین ستاره ای بودی که در عرش به خورشید نبوت رسیدی؛ ستاره ای نیلی به رنگ جراحت آسمان و زخم زمان. ای ام ابیها! ای مهربان ترین مادر، حبیبه حق و شفیعه ی ، پدر و مادرم فدای دست های مهربانت باد. تو محور آسمان ایثاری و اولین علت خلقت. ای مادر رسالت و همتای ولایت؛ به روزهایی می اندیشیم که پس از واقعه ی عظیم غدیر، همراه با حسنین به خانه های اهل مدینه می رفتی و با بیان وحیانی خویش حجت الهی را بر غافلان، تمام می کردی و بدین سان از آغاز، حمایت از ولایت، سرلوحه خصایل آسمانی ات بود.
غبار غم از سیمای زیبای علی می زدودی و بر زخم های فزون از ستاره ی پیکرش که نشان از رزم با باطل داشت، مرهم می نهادی. فتوحات مولا، رهین مهربانی توست. هنوز خطابه های رسایت سراج راه مجاهدان است و بر آفاق تاریخ می تابد. پاره تن رسول یار بودی و یگانه یاور یکتا ،امیر عاشقان. تلألؤ ذوالفقارعلی، وامدار عزم و عزت تو بود. آنگاه که بر بی بصیرتان و دنیا پرستان غضب می کردی، غضبناکی آفریدگار قادر، آشکار می شد. رضای تو رضای حق بود و با خرسندی ات، تمامت اهل عرش و ساکنان قدس، قرین شعف می شدند.يا زهرا (س) در ايام شهادتت دلهايمان را به سوي بقيع پر داده ايم…
بعد از رسول حرمت آل عبا شکست
دست قضا ، شیشه ی شرم و حیا شکست
آتش گرفت باب نزول ملائکه
در سست شد به ضرب لگد از جفا شکست
یا ایهاالرسول بخوان واقعه که چون
مسمار در ، سینه ی خیرالنسا شکست
سنگی که حرمت رخ آیینه را نداشت
با سیلی ای که زد رخ آیینه را شکست
گوشواره ای که بود ضریح طواف حور
یا رب به ضرب سیلی ِ یک بیحیا شکست
افتاد از نفس ، پر پروانه هم که سوخت
روح غرور و غیرت شیر خدا شکست
وقتی که قلب حضرت خاتم زغم شکست
عیسی صلیب و موسی عمران عصا شکست
دست قضا قدر همه را جمع کرد بعد
این غصه را به روی سر کربلا شکست
یاایهالرسول کجایی قیامت است
سر نیزه پهلوی پسر مرتضا شکست
آه از دمی که گودی گودال خون گرفت
با نعل تازه سم ستور سینه را شکست
با سنگ و تیر و نیزه همه زائر”ش شدند
یک پیرمرد گونه ی او با عصا شکست
روز شهادت زهرای اطهر است
عالم پر از مصیبت و دل ها مکدّر است
خشکیده چون نهال برومند عمر او
چشم جهانیان همه از اشکِ غم ، تر است
شهادت بانوی دو عالم ، امّ ابیها حضرت فاطمه اهرا سلام الله علیها بر عموم مسلمانان تسلیت باد.
میلادش تولد بهار است ؛ تولد آب است و تولد هر چه پاکی و زلالی .
میلادش از هر سو رحمت است. از آن جهت که ادامه ی راه انبیاست.
فاطمه ( س) امتداد راه انبیاست. اگر او نبود، طریق انبیا ابتر می ماند و این سلسله ی پیوسته به بن بست می رسید.
فاطمه، فاطمه نامیده شد؛ چون از هر زشتی و پلیدی بری بود و ناپاکی در او راه نداشت؛ هر چه بود، عصمت بود و عفاف و پاکی .
فاطمه آن گونه بود که هر گاه پیامبر (ص) او را می دید ، تسکین می یافت و او همیشه با یک سبد شکوفه ی لبخند به استقبال پدر می رفت.
فاطمه در خانه ی همسر نیز چنین بود؛ آن سان که علی و فاطمه شایسته ترین زوج جهان بودند.
خانه گلی فاطمه پناهگاه مسکینان و فقیران بود. هر حاجتمندی که از همه جا ناامید می شد، رو به خانه فاطمه می آورد و با دست پر باز می گشت.
صفات فاطمه (س) آن چنان آسمانی است که خداوند در قرآن او را که همراه با همسر و فرزندانش سه شب متوالی غذای افطار خود را به فقرا می بخشند، این گونه می ستاید: و یُطعِمونَ الطعامَ عَلی حُِبّهِ مِسکیناً و یَتیماً و اسیراً ( سوره دهر ، آیه ۸ )
فاطمه صفات و خصلت هایی را که از پدر به ارث برده است ، همان گونه نیز به ارث می گذارد؛ و چنین است که فرزندان او بهترین انسان های روی زمین هستند.
و از این روست که خداوند بر پیامبر (ص) به سبب اعطای فاطمه ( س) منت می نهد و او را به شکر گزاری فرا می خواند و می فرماید .
: ” انا اَعطیناکَ الکَوثر فَصَّل لِربِّک وَانحر اِن شانِئکَ هُوالَابتَر : ”
میلاد گل سر سبد آفرینش ، حضرت فاطمه (س) بر همه عاشقان خاندان عصمت و طهارت ، مبارک باد.
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را ضررها داد سودای زراندوزی
ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است
که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست
مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی
طریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردن
کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی
میای دارم چو جان صافی و صوفی میکند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی
جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی
به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
بیا ساقی که جاهل را هنیتر میرسد روزی
می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش
که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی
نه حافظ میکند تنها دعای خواجه تورانشاه
ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی
جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده
جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی
درباره این سایت